بیان نامرادیهاست آنهایی که من گویم
همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن گویم
شب و روزم به سوز و ساز عمر بی امان طی شد
کهی از ساختن نالم، گهی از سوختن گویم
خدارا، مهلتی ای باغبان تا زین قفس گاهی
برون آرم سر و حالی به مرغان چمن گویم
مرا دربیستون بر خاک بسپارید تا شبها
غم بی همزبانی را برای کوهکن گویم
بگویم: عاشقم،بی همدمم، دیوانه ام، مستم
نمیدانم کدامین حال و درد خویشتن گویم
تو می آیی به بالینم ولی آندم که در خاکم
خوش آمد گویمت اما در آغوش کفن گویم...
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
با سلام خوش آمدید نظر فراموش نکنید
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی