من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ، ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
هرکس به میزانی که “تنهایی” نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است
من آن گلبرگ مغرورم نمیمیرم ز بی آبی / ولی بی دوست میمیرم در این مرداب “تنهایی”
بلندترین شاخه ی درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم “تنهایی” ست
عشق زاییده ی “تنهایی” است و “تنهایی” نیز زاییده ی عشق
آنگاه که “تنهایی” تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده
کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، “تنهایی” بهترین همدم اوست
شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند ، بی رحم ، بیا رحم به “تنهایی” من کن
تحمل “تنهایی” بهتر از گدایی محبت است
درد غریبیست “تنهایی” و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد